افتتاح سایت فروشگاه اینترنتی سیسه
جناب آقای حجت گلابی هم از مترجمان کتاب هستند که به دلیل محدودیت در درج تعداد مترجم نام آنها در بالا ذکر نشده است ایستگاه شلوغ و مملو از جمعیت است. آدمهای بسیاری در ایستگاه هستند که هر کدام میخواهند برای خود جایی بروند. در بین این فشار و شلوغی، دو قفس بزرگ بر روی دو چرخدستی سنگین، تلق و تلوق میکنند. این چرخدستیها توسط دو پسر به نامهای جیمز پاتر و آلبوس پاتر کشیده میشوند که مادر آنها، جینی، هم به دنبالشان در حال حرکت است. مردی سی و هفت ساله سیسه
در ابتدای این رمان خواندنی با شخصیت «جاسپر دین» آشنا میشوید؛ او به عنوان راوی دربارهی رابطهی خود با پدرش مارتین توضیح میدهد. این پدر و پسر احساسات متضادی نسبت به یکدیگر داشتهاند و همواره میان عشق و نفرت در نوسان بودند. مارتین زمان زیادی را صرف تجزیه و تحلیل مسائل میکرد و این موضوع را هم به پسرش تحمیل کرده بود اما تمام تلاش جاسپر در این بود تا در تضاد با پدرش قرار گیرد. اکنون پدر مرده است و جاسپر میتواند به کنکاش در زندگی خانوادگی خود مشغول شود. او هر چه بیشتر به جستوجوی گذشته میپردازد بیشتر به عموی خود تری برمیخورد. تری عموی جاسپر در ایام جوانی یکی از محبوبترین شخصیتهای ورزشی بود و مردم او را بسیار دوست داشتند. با اینکه تری ورزشکار موفقی بود اما به دلیل آشنایی با یک زندانی خطرناک سرانجام راهی زندان شد و مارتین هم پس از اتفاقات بسیار برای شروع زندگی جدید به پاریس رفت اما... .
به نام هری، دختر خود، لیلی را بر روی شانههایش حمل میکند. آلبوس: بابا، همش داره این حرف رو میزنه. هری: جیمز، بس میکنی؟ جیمز: فقط گفتم شاید بیفته اسلیترین. و شاید... (پدرش به او چشم غره میرود) باشه. آلبوس: (به مادرش نگاه میکند) برام نامه مینویسین دیگه، نه؟ جینی: اگر بخوای هر روز برات نامه میفرستیم. آلبوس: نه. هر روز نمیخواد. جیمز میگه بیشتر بچهها فقط ماهی یه بار از خونه بهشون نامه میفرستن. نمیخوام که... هری: سال پیش برای برادرت هفتهای سه تا نامه میفرستادیم. آلبوس: چی؟ جیمز! فروشگاه اینترنتی سیسه.
منبع:
- ۰ نظر
- ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۳:۵۴